پيامهاي ارسالي
+
گرچه سكوت بلندترين فرياد عالم است ولي گوشم ديگر طاقت فريادهاي تو را ندارد كمي با من حرف بزن
شقايق بانو
89/3/24
+
اندکي ابر مي خواهم... تا قطره قطره اشکهايم را در آن بکارم و وقت درو، زير ضربات شلاق گونه اش، بي رحمانه تنبيه شوم... چرا که گمان مي کردم آرامش نزديک است! و اين در دنياي من ، گناهيست نا بخشودني...
مانيا ارديگ
89/3/18
+
دختر جواني چند روز قبل از عروسي آبله سختي گرفت و بستري شد. نامزد وي به عيادتش رفت و در ميان صحبتهايش از درد چشم خود ناليد.. بيماري زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عيادت نامزدش ميرفت و از درد چشم ميناليد. موعد عروسي فرا رسيد. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم ميگفتند چه خوب عروس نازيبا همان بهتر که شوهرش نابينا باشد.
اويس.
89/3/4
20 سال بعد از ازدواج زن از دنيا رفت، مرد عصايش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: " "من کاري جز شرط عشق را به جا نياوردم"